آخرین کلمات یک بیمار:مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک پلیس:شیش بارشلیک کرده دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک چترباز:پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار:بله سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان:ببینم چرخهابازشدندیانه؟
آخرین کلمات یک داورفوتبال:نخیر آفسایدنبود!
آخرین کلمات یک دربان:مگه ازروی نعش من ردبشی...
آخرین کلمات یک شکارچی:مامانت کجاست کوچولو؟...
آخرین کلمات یک گروگان:من که میدونم توعرضه شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک بیمار:مطمئنید که این آمپول بی خطره؟
آخرین کلمات یک پلیس:شیش بارشلیک کرده دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک چترباز:پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار:بله سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان:ببینم چرخهابازشدندیانه؟
آخرین کلمات یک داورفوتبال:نخیر آفسایدنبود!
آخرین کلمات یک دربان:مگه ازروی نعش من ردبشی...
آخرین کلمات یک شکارچی:مامانت کجاست کوچولو؟...
آخرین کلمات یک گروگان:من که میدونم توعرضه شلیک کردن نداری...
حیف نون یه زن حامله رو تو مترو میبینه ! بهش میگه : سلام خانم ! میتونم وقتتون رو بگیرم !
خانمه میگه : چه کمکی میتونم بکنم !؟
حیف نون با دست شکم خانمه رو نشون میده و میگه : این چیه !؟
خانمه با خنده میگه : خب معلومه دیگه بچمه !
حیف نون با عصبانیت میگه : بچه ات رو خوردی بعدا میخندی !؟ خجالت هم خوب چیزیه !
یه بابای خشنم نداریم
باهاش جر و بحث کنم
با پشت دست بزنه تو دهنم ،
از گوشه ی لبم خون بیاد،
منم با نوک انگشت دست بکشم رو خون و بزارم تو دهنم ... بعد مزه مزه اش کنم و توووف کنمش بیرون...یه نگاه بندازم تو چشماش
بگم: این حرکتت و نمیبخشم پدر(مثه فیلم هندی)
بعد برم یه ساک وردارم از خونه بزنم بیرون و معتاد بشم و آخرشم گوشه خیابون از گرسنگی بمیرم...
بابامم عذاب وجدان بگیره و سیگاری بشه و موهاش سفید بشه و بعداز چند وقت به فلاکت و بدبختی و اینا بیوفته و بعد چند سال دیوونه بشه و ببرنش تیمارستان ...
هیچی دیگه ...
خواستم قدرت تخیل در حد آمیتا چاخان و به رخ بکشم...!!
هی بابای گلم...اگه اونروز من و نمیزدی......
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﯽ ﮔﻪ :
ﺑﺮﻭ ﯾﻪ ﻧﻮﺷﯿﺪﻧﯽ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﮕﯿﺮ
ﭘﺴﺮﻩ : ﮐﻮﮐﺎ ﯾﺎ ﭘﭙﺴﯽ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﮐﻮﻻ
پﺴﺮﻩ ﺩﺍﯾﺖ ﯾﺎ ﻋﺎﺩﯼ
..
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺩﺍﯾﺖ
ﭘﺴﺮﻩ : ﻗﻮﻃﯽ ﯾﺎ ﺷﯿﺸﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻗﻮﻃﯽ
ﭘﺴﺮﻩ : ﮔﻮﭼﯿﮏ ﯾﺎ ﺑﺰﺭﮒ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺍﺻﻠﻦ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ... ﺍﺏ ﺑﯿﺎﺭ
ﭘﺴﺮﻩ : ﻣﻌﺪﻧﯽ ﯾﺎ ﻟﻮﻟﻪ ﮐﺸﯽ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺍﺏ ﻣﻌﺪﻧﯽ
ﭘﺴﺮﻩ : ﺳﺮﺩ ﯾﺎ ﮔﺮﻡ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﯿﺰﻧﻤﺘﺎﺍﺍﺍﺍ
ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﯾﺎ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺣﯿﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻥ
ﭘﺴﺮﻩ : ﺧﺮ ﯾﺎ ﺳﮓ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﮔﻤﺸﻮ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﺎﻡ
ﭘﺴﺮﻩ : ﭘﯿﺎﺩﻩ ﯾﺎ ﺑﺎ ﺩﻭ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺑﺎ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﺮﻭ ﻓﻘﻂ ﻧﺒﯿﻨﻤﺖ
ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻣﯿﺎﯼ ﯾﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻡ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﯿﺎﻡ ﻣﯿﮑﻮﺷﻤﺖ
ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﯾﺎ ﺳﺎﻃﻮﺭ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺳﺎﻃﻮﺭ
ﭘﺴﺮﻩ : ﻗﺮﺑﻮﻧﯿﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﺎ ﺗﯿﮑﻪ ﺗﯿﮑﻪ
ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺧﺪﺍ ﻟﻌﻨﺘﺖ ﮐﻨﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩ
ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺒﺮﻣﺖ ﺩﮐﺘﺮ ﯾﺎ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎﺍﺍ
برد تیم ملی ایران مقابل آلمان رو تبریک میگم
این بازی با نتیجه 3 بر 0 به نفع ایران رقم خورد
ست اول 25 بر 18
ست دوم 25 بر 19
و ست سوم 25 بر 20
ایرانی دلیر
ایرانی با غیرت
گوشيم مونده خونه دوستم رفتم بگيرم,
ديدم بيست تاپيام دارم بازش کردم ديدم دوستم نوشته گوشيت مونده خونه ي مابيا ببرش!!!
خدایا منو محو کن!!
به غضنفرميگن پاشو سحره. ميگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ ميزنم
.
چرا سحري مي خوري؟ مي گه نماز که نخونم،...
روزه که نگيرم... سحري هم نخورم؟ بابا مگه من کافرم؟
یارو تو بازار داشت جوراب زنونه میفروخت،
بهداداشم میگه یه دونه بخر،اونم گفت من مجردم، زن ندارم
گفت می دونم ، بكش رو سرت برو دزدی
پسرداییم رفته بوده خواستگاري
توي صحبت دونفره
دختره : راستش من قصد ازدواج ندارم
پسرداییم : منم اومده بودم خونه تون ميوه بخورم برم
26 سالشه هنوز آدم نشده
حقشونه کصااافطا یکم بفهمن ما چی میکشیم
يه روز يه جنگل بود درخت نداشت
. يه شكارچي بود تفنگ نداشت
. ...................................يه تفنگ بود كه فشنگ نداشت.
............
با اون تفنگ كه فشنگ نداشت.
.............
يه گوزن شكار كرد كه شاخ نداشت.
اين داستان كه نويسنده نداشت...........
.................
نويسنده هم اسم نداشت.
...................
هر چند اين داستان سرو ته نداشت.
ولي ارزش سر كار گذاشتن رو كه داشت...................................
آقا داشتم برتقال آب ميگرفتم. يهو مامانم زد به پشتم. . گفتم چرا ميزني؟ ميگه زدم تا يادت بمونه موقع پرتقال آبگرفتن فقط دستت تکون بخوره نه اينکه اينجا واسه من بندري برق.صي. . . من
با داداشم رفتیم بوتیک اون جنسی که می خواستم نبود به فروشنده میگم ببخشید ما یه دور بزنیم برمیگردیم … دادشم برگشته به فروشنده میگه : دروغ میگه از صبح به ده نفر دیگه هم همینو گفته ، شما منتظر ما نباشین !.....{داداش آدم فروشه ما داریم؟
بابام : آب یخ نخور چاق میشی!!!! من: واسه چی؟ چه ربطی داشت؟؟!!! بابام: آب یخ میخوری، چربیات یخ میزنن سفت میشن چاق میشی...!!
خانمی به آشپز خانه رفت و دید همسرش با یک مگس کش اینطرف و آنطرف میچرخد. پرسید : چیکار میکنی؟ همسرش پاسخ داد : مگس شکار میکنم! آه چند تا کشتی؟ پنج تا، سه مذکر و دو مونث!! همسرش با تحیر پرسید : چجوری جنسیتشونو فهمیدی؟ شوهرش گفت : آخه سه تاشون روی شیشه بودن و دو تا روی تلفن!!!
یه سئوال مهم برام پیش آمده: چرا اگه به کسی بگن جوجویِ من پیشی من موشی و ازین کلمه ها طرف خوشش میاد امّا اگه بگن حیووون عصبی میشه…؟! مگه جفتشـون یکی نیسـتن !؟
هر کجا هستی باش ، به درک ! پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال خودت … اصن خاک تو سرت … (سهراب سپهری اعصابش خورده هیچی نگید)
من حداقل16تا حقیقت رو درباره شما می دونم....
.
. . . . . 1-الان تو اینترنتی 2-توی وبلاگ من هستی 3-تو یک انسان هستی 4-سواد داری 5-الان داری پست من رو می خونی 7-تو نمی تونی وقتی زبونت بیرونه بگی ل 8-الان داری امنحان می کنی 9-الان خندت گرفت 10-اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام 11-الان چک کردی ببینی واقعا 6 رو جا انداخته ام یا نه 12-الان بازم خندیدی 13-نمی دونی من یه عددی رو هم چند بار نوشتم 14-الان چک کردی ببینی کدومه 15-پیداش نکردی و عصبانی شدی.... 16-ولی نمی دونی که من الان دارم به تو می خندم چون منظورم عدد 1 بوده که 8 بار نوشتمش!!!!!
پسره اومده بهم میگه، دوس دخترم میشی؟
گفتم نه، گفت باشه من دیگه اصرار نمیکنم..
خدا وکیلی شما تو جمله بالا اصرار دیدی؟
خو گوساله یه باره دیگه میگفتی شاید قبول میکردم!!
تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته یه نگاه به افق میکنه یه نگاه به گوشیش بعد به افق خیره میشه بعد باز به گوشیش نگاه میکنه بعد به افق خیره میشه و تو افق نیست و نابود میشه بدونین داره با گوشیش معدلشو حساب میکنه ببینه مشروط میشه یا نه اینایی که به اسماعیل میگن اسى! به ابراهیم میگن ابى! به کامران میگن کامی! به نازنین میگن نازى! به آزاده میگن آزى! و کلاً تنبلیشون میاد یه اسمُ کامل بگن! از همینجا آرزومندیم که : همسرى خوب و زیبا و پاکدامن به نام :”"” گوهر “”" نصیبشون بشه….
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
اگه از دستش عصبانیی اگه خیلی اذیتت کرده...اگه بارها دلتو شکسته اگه میدونی لیاقتتو نداره ولی نمیتونی فراموشش کنی و بیتفاوت باشی...برو پیشش تا میتونی بزنش و خودتو خالی کن...سرش داد بزن گریه کن...همه حرفاتو بگو...همه بدیایی که بهت کرده رو بگو نزار چیزی تو دلت بمونه...بعد که حرفات تموم شد خودتو بتکون و بیا خونه...کاری کن دیگه هیچوقت دستش بهت نرسه و حتی شنیدن صدات واسش ارزو بشه